نهج البلاغه بخوان و بدان از کیست وصف اوصاف و حال پارسایان چیست
آن وصف زیبای از کلام امام(ع) که کرد تأثیر بر دل وجان همام
فضل و برتری متقیان بشنو و سعی کن و همچو آنان شو
با درستی گفتار وبا میانه روی ظاهر وباطنت در تواضع ،فروتنی
چشم پوشیده ازحرام خدا سود جسته ز گوش به راه هدی
در بلا و مصیبت فراخ جان مایل ثواب و از عذاب ترسان
گر نبود حکمت قضا و قدر چشم بر هم زدنی شده پرپر
خالق خویش را بزرگ و کبیر هر چه جز اوست را حقیر و صغیر
خویش را غرق در بهشت دیده آتش عذاب را هم چشیده
غم درون سینه هاشان کند عبور شر ندارند و از فریب دنیا دور
لاغرند و نحیف بی نیاز به کس که خداوند است برای آنان بس
پاک و صاف است نفس و جانهاشان پر شکیب اند در دنیا شان
چونکه دارند فراخی جاودانه انتظاری ندارند از زمانه
نه اسیر کس اند و دنیایی جان فدا کرده در پی عقبی یی
شب و قرآن و راز و نیاز خواندن آیات با سوز و گداز
و عجین گشته اند با قرآن هر کجا مژده داده بر اینان
قلب خود را سپرده اند به خدا موقع وعده عذاب و خفی
خم شده قد وقامت آنها پیش پروردگارشان زیبا
گریه هاشان قرین بر اصرار پی کسب آزادی ازیار
بردبارند و دانشمند هر یک در نکو کاری و تقوا یِک یِک
لاغرند آنچنان که همچون تیر پیش چشم غریبه ها هم پیر
همه گویند سرجانیست عقلشان نیست آری رفته هوش از سرشان
چون حریص اند اندر نیکی عمل خویش را بینند کَمَکی
چویش را متّهم کنند چون دانند از عمل ها و کردار خویش ترسانند
وقتی از خوبی و پاکی آنها گفته می شود گریزانند
طلب عفو از خدا خواهند پی کسب بهتر ایمانند
پی کار دین توانمندند قاطع اند و به فکر آینده اند
با یقین اند و طماع اند پی کسب اند و دانش زا اند
علم با حلم و بردباری وقتی دارا اند هم اقتصادی
عابد با خشوع و خضوع و یه رنگ موقع نداری نیز پاک و قشنگ
وقت سختی صبورند و شکور پی کسب حلال و با صد شور
با تلاش سمت را ه اله از طمع و آز به دور اند و گناه
نفس را وقت بد خواهی اش کشته چشم او ز نور حق روشن گشته
به چیزهای رفته بی میل واثر دانشی درگروعلم وسخنی درگروعمل
آرزوهای کوتاه و لغزش کم دل خاشع؛نفس قانع هم
خوردن ی کم و کارهایی آسان حافظ دین و میل را درمان
خشم را خوابانده در خود و امید دارد هرکس به خیر او که رسید
شر او را کسی ندیده و او ضامن خیر و خوبی است و نکو
بین آنها که از خدای جداند پرهیزکاران یاد حق و خداند
اهل بخشش و جود،سخا و عطا با همان ها که کرده اند خطا
اهل رفت آمدند و رحمت و خیر زشت گویی نمی کنند بر غیر
با کلامی گرم و نرم و کاری خوب و زیبا و حتی عالی
که همه دیده اند و می بینند خیر آنها چو هر کسی چینند
بار دیگر امام می گوید متقی امر شر نمی روید
او سپاس گذار است و بگم که در حق کس نکرده ستم
به دلیل علاقه اش به کسی نکند اشتباه و گناه حق کسی
قبل آنکه کسی بیاید و حرف بر ضرر یا زیان او کند صرف
خود او اعتراف خواهد کرد قبل از آنکه با کس کند نبرد
او امانت دار محبوبی است حافظ و نگهبان دلسوزی است
او کسی را به بد صدا نزند و زیانی به همسایه ها نشود
وقت اندوه و ناراحتی شخص پرهیزکار نمی کند شادی
سمت باطل هرگز او نرود پای از مرز حق برون ننهد
خامشی او برایش سود خنده اش هم آهسته خواهد بود
صبور است تا ستم می بیند توسط خدای انتقام می گیرد
نفسش از او در عذاب است وسختی بقیه از او در آسایش و راحتی
در رنج افتاده بابت آخرتش ومردم آسوده ند از بابتش
ازهرکه دوری کندبه خاطر پاکی به هرکه نزدیکی کندبه خاطرنیکی
دوری کردنش بدون نخوت نزدیکی اش بی مکر و با اخوت
چون سخن به اینجا رساند امیر جان نماند در دل همامش سیر
ما هم امروز سعی خواهیم کرد متّقی باشیم همچون مرد
دوست دارم شبیه او باشم دیر نشده هنوز و حالاشم
قدم نه در راه اگر مردی که دوا می کند تقوا هر دردی
بس که گفته اند و نا شنیده ایم هی فقط به دنبال ایده ایم
به خدا می سپارم شما ها را دعا کنید آدم شیم ما را